مـیدونـی بـعـضـی وقـتا کـه تـو کـنج اتـاقـت تـنهـایـی نـشـسـتی:
یـهـو همـون آهـنگی پـخش مـیشـه کـه ازش کـلی خـاطره داری
دو تـا از حـرفـاش ذهـنـتو مـشغـول مـیکنه:
1) اولــیش ایـنکـه بـهت مـیگفت:
_هـیچ وقـت تـنهـات نـمیذارم!
_تـو عـزیزتـرین کـس زنـدگـیمی!
_کـافـی بـود یـه سـاعت گـوشیـمو خـاموش کـنم تا بـاهام قـهر کـنه!
و . . .
2)ولـی دومـین مـوردش جـالبـتره! بـه ایـن فـکر مـیکنی کـه :
+ اون همـه دوسـت داشتن مگه مـیشه از بیـن بـره؟
+ بـا خـودت مـگی اون کـه مـیگـفت "تـنهـات" نمـیذارم پـس چـرا "تـنهـام"؟
+ الـان مـاه هاست گـوشـیم خـاموش نـشده پـس چـرا صـداشو نـمیـشنوم؟
بـا خودت مـیگی: آره پـای یکـی دیـگه در مـیونِ! ایـن مـوقعست کـه یـه احـساس بـدی بهت دست مـیده!
مـیبینی؟ رفـتنِ بـعـضـیا بـاور کـنید اصـلـاً آدمـو عـذاب نـمیـده!
فقـط بـودنـشون بـا >یـکی دیـگه< آدمـو داغـون مـیـکنه :(